مسئله ای که در بسیاری از داستان های دوره ی اول و دوم علوی به چشم می خورد، اختلاف نسل هاست. جوانانی که فرنگ رفته و تحصیل کرده اند، با رد پای ترقی ایران و پیشرفت بازگشته اند. آنان دیگر افکار و عقاید پدران خود را باور ندارند و به قیود و بندهای کهنه ی آنها دل نمی دهند. جوانان در این داستان ها برای ترقی و پیشرفت با جامعه ی عقب افتاده و حافظان سنت های کهنه درگیر می شوند اما به زودی از پای در می آیند و از مبارزه کناره می گیرند. این مبارزان شکست خورده را در داستان های مرحله ی سوم علوی بیشتر می بینیم.
علوی، داستان های بسیاری از زندگی این مبارزین فراری نقل می کند که همه شان اگر چه در ابتدا با شور و گستاخی مبارزه را آغاز کردند، اما در نیمه راه از بیم جان آن را رها کرده و گریختند و شکست را پذیرفتند و هر کدام در گوشه ای به زندگی آرام خود مشغول شدند. مبارزین پرشور دیروز را می بینیم که امروز به مردانی ترسو بدل گشته اند، قهرمانانی که هدف و آرمان شان از دست رفته است.