از میان یاران زمامدار، باید برگزیدهترین، کسی باشد که در بیان تلخ حقیقت، گویاتر و بیپردهتر است… زمامدار باید دیگران را عادت دهد که مدح او نکنند، چراکه زیاده روی در مدح، خودپسندی میآورد… زمامدار باید چنان فروتن باشد که سپاهیان و یاران پاسدار و محافظ خود را، از مردم دور سازد؛ تا هر کس هر حرفی دارد، بدون هیچ ترسی، بیان کند و او، دشنام و درشتی و بدزبانی مردم را در برابر خود، بپذیرد و با تنگ خلقی و سرکشی با ایشان برخورد نکند. بیشک، زمامدار هم بشری است که تا مردم سخن نگویند، نمیداند آنها چه چیزهایی را از وی میپوشانند. پس زمامدار، ناگزیر، یکی از این دو کس خواهد بود: یا کسی است دربارهٔ ادای حق، کردار درست دارد که در این صورت از رویارویی با مردم نباید هراس داشته باشد و یا آنکه از ادای حق جلوگیری میکند، که در این صورت، از آن روی که مردم از او ناامید شدهاند، از بازخواست او خودداری میکنند و کم کم از دورش پراکنده میشوند…