صبح که از خواب بیدار شدم، از پنجرۀ اتاقم به بیرون نگاه کردم، دیدم آسمان شهر تورنتو قرمز است. آسمانی که همواره آبی بود با ابرهای انبوه، سیاه و سفید. اکنون متجاوز از ده سال است که من از همین پنجره که مشرف به خیابان یانگ است هر روز صبح به نمایی از شهر و آسمان نگاه می کنم. این اولین باری بود که آسمان را این گونه رنگی می دیدم. پیش خودم فکر کردم شاید غبار محلی است که سرتاسر فضا را گرفته. یک آن ذهنم رفت به اینکه نکند مثل هوای تهران، ریزگردها به آسمان این شهر هجوم آورده اند. در همان دقیقه های اول ده ها فکر و خیال به ذهنم خطور کرد که من را به یاد خاطرات گذشته می انداخت...