در چهار دهۀ اخیر درگیرِ سؤالهای “سادهای” بودهام: از دلمشغولی عمیقم به رابطۀ فرهنگ و قدرت تا رابطۀ حوزههای اقتصاد، سیاست، و فرهنگ، پویاییهای متعدد و متعارض قدرت و جنبشهای اجتماعی که باعث میشوند آموزشوپرورش به محل تضاد و تعارضی اینچنین بدل شود؛ و اثرات تمامی اینها بر کار آموزش. در اصل، تلاش کردهام به سؤالی پاسخ دهم که جرج کانتز، آموزشگر رادیکال، بیپرده در امریکا مطرح کرد: «آیا مدرسه جسارت ساختن نظم اجتماعی جدید را دارد؟»