دو دست ظریف سرکش شیار شقیقه ای را به سینه ام کشاند پیش از که بگویی: جان...م کلمه ترک خورد و گندمزار به شانه ای پاشید جاده های نرفتنی وزیدن گرفتند تو همیشه در باران راه را گم می کنی