گوسان ها تو آمدی، و ما بر سر نشاط باز شدیم. چنان که تاریکی را نه به تاریکی که با تو به زوال نشستیم و تلخی زبان همالان را با عشق. بر این جمله خیل قوالان از دورجای فراز آمدند و ما سکونی تمام گرفتیم.