نوری زنبوردار است و همسرش، عفرا، هنرمند. زندگیشان در شهر زیبای حلب سوریه ساده است و دوستان و خویشاوندانشان پرشمار. اما آتش جنگ در خاکشان افروخته میشود و چارهای برایشان نمیماند جز فرار. منظرهای هولناک توانایی دیدن را از عفرا میرباید و آنها را وادار میکند تا به سفری پرخطر گام بگذارند و از ترکیه و یونان راهی آیندهای نامطمئن در بریتانیا شوند.در طول راه، نوری فقط از خیال شریک تجاری و پسرخالهاش، مصطفی نیرو میگیرد که آنجا چشمبهراهشان است. مصطفی در بریتانیا زنبورداری راه انداخته و شیوهی این کار را به پناهندگان نیز آموزش میدهد. نوری و عفرا هنگام سفر در جهانی فروپاشیده نهتنها باید بار اندوه جانکاهشان را بهدوش بکشند، بلکه با خطرهایی نیز روبهرو میشوند که دلیرترین انسانها را نیز مقهور خود میکند. ورای همهی اینها، میبایست سفری را برای بازیافتن یکدیگر آغاز کنند.منتقد نشریهی تایمز درمورد این اثر میگوید: «روایت لفتری به هیچ عنوان بهسوی سانتیمانتالیسم و سیاهی مطلق کشیده نمیشود. عشق نوری به زنبورداری و استعداد عفرا در هنر با خاطرات شادتری از کشورشان که دیگر جای ماندن نیست عجین شده است. لفتری شخصیتهای پرباری خلق کرده که هرکدام درونیات پیچیده و خاص خودشان را دارند و به مخاطب نشان میدهد برای گسترش دادن رحم و شفقت میتوان با یک نفر شروع کرد.»