در «مشتی خاک، همین» زنی باردار همراه پسربچه اش در ایستگاه قطار منتظر ورود همسرش از خرمشهر است. همسر زن عضو گروه تجسس بوده و برای یافتن اجساد جنگ تحمیلی به خرمشهر رفته است. زن هربار، همسرش را به خاطر خطرناک بودن منطقه به سبب وجود احتمالی مین، از رفتن به آنجا برحذر داشته، اما مرد با آوردن دلایل مختلف زن را راضی کرده است. در این مجموعه 23 داستان کوتاه گرد آمده که داستان «مشتی خاک همین» یکی از آنهاست.