هدف متن حاضر معرفی مجموعه پنج مقالهٔ یورگن هابرماس است که هر کدام از آنها در اصل به مثابه مقدمهای عمل میکنند برای مجموعه موضوعی مقالات فلسفی در یک حوزه مجزای آثار وی. این متون جدا از بن مایه فکری بسیار غنیشان، چهار ویژگی دارند که احتمالا [مطالعه آنها] دشوارهایی را برای مخاطب به همراه آورد. نخستین و دومین این دشواریها با این واقعیت گره خورده است که این متون موضوعی بوده و به سخنی دیگر به معنای دانشگاهی متون فلسفی به شمار میآیند. بنابراین، این متون آثار هابرماس را در امتداد خطوط سازمانی روشن و نسبتا کلاسیک تقسیم میکنند. اما، چنین تقسیم بندی با این واقعیت در مغایرت قرار دارد که از یک طرف، آثار او با روشی سازمانی در خارج از هسته اصلی توسعه یافت و از دیگر سو، نقطه عزیمت روش شناختی آثار او بین رشتهایتر از این تقسیم بندی سازمانی بوده است. دشواری بعدی این است که هابرماس معمولا تمایل دارد نتایج یا تحولات و تفهیمها را بدون شرح فرایند تحقیق بنیادی نشان دهد. دست آخر، مشکل چهارم دلالت مستقیم دارد بر سه مشکل اشاره شده: این متون درباره مقالاتی بحث میکنند که آبشخور آنها از دهه ۱۹۷۰ (در موارد بسیار کمتری) یا دهه ۱۹۸۰ تا امروز (اکثریت) بوده، یعنی از دورهای که نظریه اجتماعی هابرماس به درختی پربار تبدیل و به موفقیتی دست پیدا کرده بود.