یکی از بزرگ ترین درس های زندگی این است که ما نمی توانیم دیگران را کنترل کنیم؛ ما فقط می توانیم خودمان را کنترل کنیم. حسابی وسوسه برانگیز است که باور کنیم اگر آن شخص، دوست تان، هم اتاقی تان یا همسرتان، فقط یک چیز را تغییر می داد، همه چیز بهتر می شد. من هم به اندازه دیگران توی این تله می افتم. وقتی سبک زندگی مینیمالیستی را برمی گزینید، این اصل کاربرد دارد. نمی توانید آدم های دوروبرتان را وادار کنید که همین راه را پی بگیرند؛ اما خوبی اش این است که صرف نظر از روشی که هم خانه، همسر یا فرزندانتان می خواهند در پیش بگیرند، شما هنوز هم آزادی هیجانی را که مینیمالیسم به همراه می آورد تجربه خواهید کرد. واجب نیست که بار بی توجهی شخص دیگری را به دوش بکشید؛ می توانید انتخاب کنید که از انتظارات خود فراتر بروید و در مسیر خود گام بردارید. کار را که شروع می کنید، تا جای ممکن کمترین تمرکز را روی وسایل دیگران داشته باشید؛ یا روی اینکه آن ها تمایلی به شروع مسیر رفع انباشتگی ندارند. به جای آن، روی انرژی خود برای کاهش انباشتگی های فیزیکی، ذهنی و احساسی خود تمرکز داشته باشید و واقعا رهایی و سروری را که همراه مالکیت کمتر می آید زندگی کنید. حداقلش این است که می توانید الگوی دیگران باشید. کسی چه می داند… عزیزان شما ممکن است تحت تاثیر نسخه سبک تر و رهاتر شما قرار بگیرند و تصمیم بگیرند که به شما ملحق شوند؛ اما انتظار برای از راه رسیدن آن روز فقط ممکن است شما را از راه سعادت منحرف کند. بنابراین، تا جایی که می توانید چشمان خود را به راه خود بدوزید.