نان ایرانیان، عموما به مانند گالت (نان اوراقی تافتون) نازک است؛ و چندین قسم می باشد. نان معمولی را در اجاق های گردی (تنور) که در دل خاک به مانند گودال عمیقی در حدود چهار تا پنج پا و به قطر دو پا کنده شده، می پزند. این نان را به دیواره تنور می چسبانند؛ و ضخامت آن به قدر انگشت نیز نمی باشد. لذا، در مدت کمتر از یک ربع ساعت، پخته می شود. به علاوه، یک قسم نان دیگری دارند که آن را لواش خوانند -که گرد است؛ و به بزرگی یک بشقاب گرد می باشد؛ و به مانند پوست آهو، نازک و روی صفحه فلزی (ساج و یا در تنور به مثل تافتون) پخته می شود. قسم دیگر، سنگک است -که به معنی نان سنگ ریزه می باشد. چون آن را در کوره هایی که به مانند اجاق های اروپایی ساخته شده و کف آن از سنگ ریزه هایی به درشتی گردو (فندق) به قدر دو انگشت مستور گشته است، می پزند. این نان سنگک، از نان معمولی (تافتون) ضخیم تر نمی باشد؛ و شکل آن دراز و یک لیور و نیم وزن دارد. نانوایان، برای صرفه جویی در سوخت هیزم، آن را روی سنگ ریزه می ریزند -چون سنگ ریزه ها حرارت را خوب جذب و حفظ می کنند؛ و زودتر، خمیر را می پزند. اما، بعضی جاهای این نان، کمتر از قسمت های دیگر، پخته است. «به طور کلی، نان ایران، سفید و خوب است؛ و همگی بدون خمیرمایه تهیه می گردد. در خانه های متمکن، روزانه دوبار نان می پزند. آرد کردن گندم و خمیر کردن و پختن آن، وظیفه غلامان است. از تاریخ هرودوت، مستفاد می شود که این رسم در دوره باستان نیز در جهان، متداول بوده است.» «بر روی تمام نان ها، به استثنای لواش، دانه های خواب آوری از قبیل خشخاش، کنجد و حبه هایی که عسل دانه گویند، و گیاه شناسان، آن را می لان تیوم نامند، می پاشند. این چیزها منوم است -که مطلوب مشرق زمینیان می باشد؛ و معمولا همیشه بعد از غذای صبح و عصر به خواب می روند.»