گذشتهای تاریک...
قدرتی پنهان...
دشمنی خطرناک...
هارلی مرلین یک کوه سوالات بیجواب دارد. چرا پدرش، مادرش را کشت؟ واقعاً او یک مدیوکر است؟
بعد از فاجعهی گارگویلها، هارلی مدام میترسد که خالهی دیوانهاش نقشهی شوم و بزرگتری داشته باشد. خیلی طول نمیکشد که میفهمد جان بچههای جادوگر یتیم شهر سن دیگو به خطر افتاده است و او باید برای محافظت از آنها، از جان خودش مایه بگذارد. اما این میان مانعی بزرگ و وحشتناک وجود دارد: دوقلوهای اسرارآمیز
از آن طرف تاتیانا، تنها زمزمهگر ارواح محفل میخواهد به آنها کمک کند اما راز بزرگی پشت این کمکهایش پنهان شده است. رازی که تک تک آنها را کام مرگ میکشاند...