عصر طلایی نظریه ی فرهنگی مدت هاست سپری شده است. چندین دهه است که آثار پیشرو ژاک لاکان، کلود لوی اشتروس، لویٔی آلتوسر، رولان بارت و میشل فوکو را پشت سر گذاشته ایم. و چنان است نوشته های راهگشای اولیه ی ریموند ویلیامز، لوس ایریگاری، پیر بوردیو، ژولیا کرستیوا، ژاک دریدا، هلن سیکسو، یورگن هابرماس، فردریک جیمسون و ادوارد سعید. از آن زمان تاکنون آثار اندکی به تحریر درآمده که همپایه ی بلندهمتی و نوآوری این پدران و مادران پایه گذار باشد. بعضی از آنها از پای درآمده اند. تقدیر، رولان بارت را به زیر وانت رختشویخانه ی پاریسی فرستاد، و میشل فوکو به ایدز مبتلا شد. سرنوشتْ لاکان، ویلیامز و بوردیو را از میان برداشت، و لویٔی آلتوسر را به جرم قتل همسرش به تیمارستان تبعید کرد. گویی خداوند ساختارگرا نبوده است.