شراره روایت گر داستان مردی متاهل به نام سهراب است که زندگی مشترک خوبی با همسرش نازنین دارد، از ازدواج آن ها حدود پانزده سال میگذرد و این در حالی است که به دلیل مشکلات پزشکی آن دو قادر به داشتن فرزند نیستند. در گذشته ی مرد جوان دختری حضور داشته که همان پانزده سال پیش با هم قرار گذاشته اند تا دیگر سراغی از یکدیگر نگیرند اما ورود اشتباهی تقدیرنامه ای که متعلق به شراره است به دفتر کار مرد جوان همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد و همین مسئله باعث می شود تا ارتباط گسترده تری میان آن دو شکل بگیرد. این در حالی است که هم زن و هم مرد جوان متاهل اند؛ سهراب از این که رابطه ای خارج از چارچوب خانواده داشته باشد دچار عذاب وجدان می شود اما جاذبه شراره و اصرار او برای دوستی راه او را به سویی دیگر متمایل می کند، راهی که پایان خوبی در انتظار آن نیست.