یکبار دیگر یتیمان بودلر از دست کنت اولاف حریص گریخته اند و این بار نزد عمه جوزفین می روند تا با او زندگی کنند. عمه جوزفین زن خوش قلبی است ولی از همه چیز وحشت دارد و همین وحشت و سادگی بیش از حدش سبب می شود تا بچه ها دوباره خودرا در برابر کنت اولاف تنها ببینند.