کتاب«خیلی عصبانیم» دربارهی یکی از احساسهای مهم ببری کوچولوست. ببری دوست دارد با پلنگ توپبازی کند اما پلنگ میگوید این توپ مال من است. ببری احساس میکند سخت نفس میکشد. ببری دوست دارد با رنگ آبی نقاشی بکشد اما تمساح میگوید آبی رنگ مورد علاقهی من است. چشمهای ابری پر از اشک میشود. ببری کوچولو دوست دارد با بقیهی دوستهایش در بازی گروهی شرکت کند. زرافه دارد قطار بازی میکند. ببری میگوید: «هوهوچیچی» زرافه میگوید این قطار مال من است. ببری احساس میکند صورتش مثل آفتاب داغ گرم شده است. هیچکدام از دوستهایش با او بازی نمیکنند. قلب ببری شروع میکند به تند زدن. وقتی عصبانی میشویم ممکن است سخت نفس بکشیم، اشک در چشممان جمع بشود، احساس کنیم صورتمان مثل آفتاب داغ شده است، شاید قلبمان هم تند تند بزند. هر کدام از این حالتها ممکن است برای ما یا هر کس دیگری که عصبانی است، پیش بیاید. مهم این است که بدانیم عصبانی هستیم و آن را بگوییم و ابراز کنیم. آنوقت آرام آرام، شدت عصبانیتمان کم میشود. راههای دیگری هم برای کم کردن شدت این احساس وجود دارد. میشود آنها را یاد گرفت. عصبانیت در هر کس یکجور خودش را نشان میدهد. عصبانیت شما چطور خودش را نشان میدهد؟خیلی عصبانیم یک جلد از مجموعهی چهارجلدی احساسات من است.