کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان هنگامیکه نیکولای کوچک، پسر سهساله صربستانی، گربه خود را نوازش میکرد، با دیدن جرقههای الکتریکی شگفتزده شد. در نوجوانی او یک رویا داشت: روزی از آبهای آبشار نیاگارا برق تولید خواهم کرد. در این کتاب داستان بلندپروازیهای یک مرد جوان روایت شده است که ایدههای جدیدی را به زندگی مردم جهان هدیه داد.