کتاب دستان مستان گزیده ای از سروده های میرجلالالدین کزازی است که بیشینهی آنها در دههی 1359-1368 تا 1387 در پیوسته آمدهاند. « آمدی؛ تا جان به پای افشانمت؛ زآن سپس، در دیدگان بنشانمت. گر بیفشانم به پایت جان و سر، سر فروناری تو، ای جان! دانمت. هرگزم "آری" ز تو ناید به گوش، نیز اگر با صد زبان میخوانمت. خوش به جان من درآیی تیز و تفت، هر زمان کز دل برون میرانمت. بوسهها بر لب تو را خواهم زدن! روزی آخر کین خود بستانمت. نازنینا! ناز کم کن، ورنه، من خسته جان از ناز تو، میمتنمت. گفت زروان، مست از دیدار یار «آمدی تا جانبه پای افشانمت.»