به درخت چنار نگاه کرد. چند سال است که هر بهار جوان میشود و میمیرد و باز جوان میشود. هفتاد، صد، شاید هم صدوپنجاه سال. اینها که اینجا خفتهاند چه؟ به زحمت قبری را میبینی که صاحبش از هشتاد گذشته باشد. خیلیهاشان به سی هم نرسیدهاند. تا به خودت بجنبی ناگهان سوت پایان. آن هم وقتی که اصلاً منتظرش نیستی.