حضور مهمانی ناخوانده، معمایی میشود برای اهل خانهی حاجمحسن عظیمی خصوصا نوهاش سوگند. آراد با آن خالکوبی روی بازوی و قیاقه متمایز هیچ سنخیتی نمیتواند با حاجمحسن معتمد بازار داشته باشد که آنطور مورد توجه پدربزرگش قرار بگیرد. سوگند برای حل این معما کمکم به آراد نزدیک میشود، مردی که گذشتهای ناگفتنی به همراه دارد. ولی سوگند خیلی دیر به راز اصلی زندگی او پی میبرد وقتی دیگر کار از کار گذشته است و دل به کسی داده که نباید!