نمو با سرعت از لابه لای شن و ماسه ها شنا کرد و رفت. او باله هایش را سریع به هم می زد و شنا می کرد و پیرل هم پشت سر او، از روی تخت های اسفنجی به سرعت دنبالش می کرد. پیرل گاهی فقط از روی رد پایی که نمو از خودش به جا می گذاشت می توانست دنبالش کند. آن ها مشغول بازی بودند که پیرل با صدای بلند گفت: «اوه … اون چیه؟» او با باله اش به چیزی اشاره کرد و دوباره پرسید: «این چیه؟» نمو گفت: «اوه، نمی دونم زود باش بیا بریم کشفش کنیم». بعد به سمت آن چیز شنا کرد و خیلی آهسته نزدیکش شد. آن، یک چیز موج دار بود!