حنا عاشق باغ وحش و گوریلهاست اما پدر حنا به خاطر مشغله زیاد فرصت ندارد او را به باغ وحش ببرد. حنا برای تولدش یک گوریل اسباببازی از پدرش هدیه می گیرد اما این آن چیزی نیست که او می خواهد و گوریل را به گوشهای پرتاب می کند. نیمه شب گوریل اسباببازی جان می گیرد و به یک گوریل واقعی تبدیل می شود و حنا را برای دیدن گوریلها به باغ وحش می برد. آن ها اوقات خوشی را در کنار هم می گذرانند؛ به سینما می روند، با هم غذا می خورند، می رقصند و به خانه برمی گردند.