صد برادر شروع مشهوری در رمان معاصر امریکا دارد. داستان با دو و نیم صفحه اسامی برادران راوی شروع میشود. نود و نه برادر که هرکدام با چند کلمه دربارۀ شغل یا ویژگیهای رفتاری یا شکل و شمایلشان به خواننده معرفی میشوند، برادرانی بیست ساله تا نود ساله. راوی در همان خطوط ابتدایی رمان میگوید برادرها توی کتابخانۀ قدیمی و نیمهمتروک خانۀ اجدادی جمع شدهاند تا خاکستر پدر مردهشان را پیدا کنند. این را هم میگوید که فقط یکی از برادرها امشب بینشان نیست، آن هم به خاطر اینکه پی زنی به نام جین رفته و گم شده است. این اولین و آخرین باری است که راوی اسم یک زن را توی این داستان میبرد، باقی هر چه هست فضایی است مردانه در دل شبی بلند که هیچ زنی راه به آن نمیبرد، از یک بعدازظهر تا صبح فردا.
داگ یا همان راوی داستان که تبارشناسی علاقهمند به علم ژنتیک معرفی میشود جایی در میانههای روایتش ادعا میکند که رگ و ریشۀ این خانواده به جنون پیوند خورده و این از نظر علمی هم بررسی شده است. این کنایه به تبار خاندان بزرگش که از همان ابتدا وحشی و عاصی و حقهباز توصیف شدهاند تمهیدی است برای دست یازیدن نویسنده به حقیقت تاریخ نهچندان پرافتخار امریکا. هرچند برادرها برای یافتن خاکستر پدرشان جمع شدهاند اما به نظر میرسد آنها هر کاری میکنند تا از پی گرفتن هدفشان طفره بروند، بادهنوشی تا سرحد مرگ، هوسبازیهای بیمارگون و بازیهای خطرناک و رعبآور. راوی با تمسخر رفتارهای مردانۀ برادرها به تاریخ مذکری طعنه میزند که لحظهای خالی از خشونت، بیعاری، هرزگی و مردسالاری نبوده است، تاریخی سرشار از مسابقات فوتبال، قلدریها، شکار و جنسیتزدگی. داگ ورای تبارشناسی برادرانش به کسانی اشاره میکند که در صدد نابود کردن تمدنی انسانی هستند.