پسرک در خانهای در ساحل دریا زندگی میکرد. او بسیار دوست داشت ملوان شود. وقتی هوا آفتابی بود، به کنار ساحل میآمد و همه روز را با قایقها بازی میکرد و یا با قایقران پیر حرف میزد. قایقران به او یاد میداد که چطور گره ملوانی بزند و همچنین بسیاری چیزهای دیگر درباره دریا و کشتیها به او میآموخت و...