این کتاب مجموعه ای از شش داستان را تحت عناوین سیب لبنانی، روبان قرمز، انجیرهای سبز، قاصدک ها از تو می گویند، باران پروانه، از جنسی دیگر و بی بهانه دوستت دارم، در خود جای داده است. بی بهانه دوستت دارم، عنوان آخرین داستان کوتاه کتاب است که ماجرای زنی جوان را روایت می کند. زنی که کودکی در شکم دارد اما نمی خواهد که او وجود داشته باشد، آن هم وقتی که با همسرش فرید به بن بست رسیده و جز چند ماه اول زندگی مشترکش با او هیچ خوشی ای را در زندگی زناشویی تجربه نکرده است. اما انگار از وقتی تصمیم گرفته فرزندش را از بین ببرد هر جا که می رود و به هر کس که می رسد از زنده به گور کردن دخترها در عصر جاهلیت می شنود، خواب های آشفته می بیند از نوزادان غرق خون و آیه های قرآن به گوش و چشمش می رسند که بای ذنب قتلت…