آنچه در جنبش زیست محیطی، شاید با تردید یا لکنت به نظر برسد، این است که به یقین نمی خواهیم ارباب و حاکم بر طبیعت شویم. اولاً فهمیده ایم که این حاکمیت هیچ معنایی ندارد، مگر آنکه جامعه را به بردگی طرحی پوچ درآوریم که ساختارهای سلطه تجسم آن هستند. ثانیاً رابطه ای دیگر با طبیعت و جهان می خواهیم و این به معنای شیوه زندگی و نیازهایی دیگر است. حال، پرسش این است: کدام شیوه زندگی؟ کدام نیازها؟ چه می خواهیم؟ چه کسی بر چه مبنایی می خواهد به این پرسش ها پاسخ گوید؟ جنبش زیست محیطی، یکی از جنبش هایی است که می کوشند به طرف خودفرمانروایی جامعه پیش بروند و هرگاه فرصتی پیش آمد تا شفاهی یا کتبی درباره آن سخن گویم، آن را در قالب جنبش های رهایی بخش برای خود فرمانروایی فردی و جمعی دیدم. هدف جنبش زیست محیطی، در درجه نخست، خودفرمانروایی در برابر نظامی فن سالار و تولیدی است که مدعی است اجتناب ناپذیر است یا به صورت فرضی، بهترین نظام است؛ این همان نظام فن سالار و تولیدی حاکم در جامعه امروزی است. اما کاملا بدیهی است که جنبش زیست محیطی با پرسش هایی که مطرح می کند، از نظام فن سالار و تولیدی فراتر می رود و کل سیاست و اجتماع را درگیر می کند.