خیلیها از رنجی که احتمالاً عشق بههمراه دارد، میترسند. هرکسی برای حفاظت از قلبش، دور احساسات خود سنگر مستحکمی میسازد. دسترسی به آنچه در پسِ دروازههای حفاظتشده است، نیروی زیادی میطلبد. جالب است که این دروازه را دیگران بنا نکردهاند؛ بلکه خودتان ساختهاید.
این دروازه شما را از دیگران جدا میکند. اما همچنان شاهد عیان شدن بزرگترین ترسهایتان هستید؛ زیرا خودتان را از عشق محروم کردهاید و جلوی جریان طبیعی آن را گرفتهاید. اما رودخانه سرانجام راه خود را پیدا میکند. شما هم باید اجازه دهید تا رودخانۀ عشق که از جوهرۀ خودتان جریان میگیرد، آزادانه در زندگی شما جاری شود تا با جهانیان خالصانه ارتباط برقرار کنید. نباید اجازه دهید که ترس جلوی این جریان را بگیرد و آن را مسدود کند! نباید اجازه دهید دیوارهای دروغین، شما را از سعادت حقیقی بازدارد! سعادتی که در پی آن هستید، همواره در وحدت و یکی شدن است.
وقتی سنگرهای دروغین خود را در هم بشکنید و بگذارید عشق در زندگیتان جاری شود، در جریان زلال آن تطهیر میشوید و بهسوی مقصد خود روانه میگردید.
باید ترس را از منظر جدیدی بررسی کنیم. دیگر نباید قربانی ترس باشیم. زمان آزادی فرارسیده است. البته ترسهایتان را خوب بشناسید و فراموش نکنید. شناخت همین ترسها راه را به شما نشان میدهد.