یک روز همسایۀ جدیدی به واحد روبهروی آپارتمانی که «نگار» و «ناهید» با پدر و مادرشان در آن زندگی میکردند نقل مکان کردند و آنها از ورود همسایۀ جدید خوشحال بودند. خانوادۀ «فروتن» یک دختر به نام «بهناز» و دو پسر به نام «بهنام» و «بهزاد» داشتند. کمکم رفت و آمدهای این دو خانوده زیاد شد و بهنام و نگار چندبار به صورت تصادفی یکدیگر را در آسانسور دیدند. تا این که بعد از مدتی بهنام به او علاقهمند شد و طی نامهای علاقه و دلبستگیاش را ابراز کرد و گفت که قرار است به سربازی برود آیا بهناز منتظر برگشت او برای ازدواج میماند یا خیر؟. در این میان اتفاقاتی رخ داد که در ادامۀ داستان بازگو شده است. این رمان مشتمل بر دو روایت از دو شخصیت متفاوت است که یکی از آنها دربارۀ نگار است. این روایتها را خانم «گلشن»، که برای نشریات گوناگون داستان تهیه میکند، در یک آرایشگاه زنانه، طی دردودلهای مشتریان، به نگارش درآورده است. کتاب، جلد دوم رمان «و اما عشق» است.