اینجا وقتی مردم از استالینگراد حرف میزنند، نه مرکز شهر و خیابان لنینگراد را به خاطر دارند، نه حومهی شهر شکل گرفته از کارخانه ها و شهرکهای کارگری، نه ردیف خانههای سفید و اسکلههای نورانی، نه آبهای عمیق و آرام و سواحل افتابی ولگا را. امروز استالینگراد تیره و تاریک است؛ فرو رفته در پردهای از دود، و ولگا یک رودخانهی جنگی است با کرانههای آبلهگون از حفرههای خمپاره و بمب. در این شهرِ محاصره شده، تخلیهی مجروحین نیز روالی دیگر دارد. هیچ ساختمانی برای برپا کردن بیمارستان صحرایی وجود ندارد. پرستاران و بهیاران مجروحین را برمیدارند، سوار بر قایق از ولگا عبور میکنند و دوباره برای نجات مجروحین دیگر باز میگردند...