دراین شماره از مجموعۀ «نارنیا» حکایت زمانی آغاز میشود که نارنیا در روزهای پایانی خود به سر میبرد. میمونی پیر و زشت به نام «شیفت»، خری نادان و سادهلوح را فریب داده و او را وادار میکند تا پوست شیری را بر تن کرده خود را به جای «اصلان»، حامی نارنیا معرفی کند. خر این کار را انجام داده و حیوانات و اهالی نارنیا را به کارهای خلاف قانون «نارنیا» وادار میکند. آخرین پادشاه نارنیا خبر آمدن اصلان را از حیوانات مختلف میشنود اما باور ندارد که «اصلان» واقعا آمده باشد. او برای کشف حقیقت به همراه اسب تکشاخ خود به محل زندگی اصلان جعلی میرود و به ماجرا پی میبرد.