اشعار شاملو از زوایای مختلفی قابل بررسی و تحلیل میباشد؛ همانگونه که شاملو با عناوینی چون شاعر شبانهها و همچنین شاعر مردمی و انسانمحور شناخته میشود، میتوان ضلع دیگری به نام شاعر ستیزهگر به القاب او اضافه کرد. اگرچه این لقب سایۀ سنگینی بر دیگر القاب او بهویژه شاعر مردمی است، ولی نمیتوان منکر این قسمت از مضامین او شد که یکی از محوریترین قسمتهای زندگی شعری و حتی زندگی اجتماعی و روزمرۀ شاملو به شمار میآید.
اگرچه شاملو در برخی از اشعارش به دفاع از انسان و مکتب اومانیسم میپردازد و انسان را سرچشمۀ تمام هستی میداند؛ ولی در برخی دیگر از اشعارش شمشیر را از رو بسته و به جنگ با انسان میپردازد و از دیدگاه او انسان بزرگترین معضل هستی است. ستیزهگریهای شاملو تنها در این مبحث خلاصه نمیشود و بسیاری از مباحث دیگر را نیز به چالش میکشد و میان شاعران نوظهور نیمایی و سپیدسرای عصر پهلوی و حتی بعد از آنکه مخالفت و ستیزه، جزئی از ابزارهای آنها برای سرایش شعر بوده است، شاملو بهتنهایی بر قلۀ آن نشسته است.