در سدههای شانزدهم و هفدهم که به دنبال انقلاب تجاری و صنعتی، قدرت و بازرگانی اروپا به دورترین نقاط جهان گسترش یافت، شماری از مسافران و پژوهشگران غربی، به کشف اندیشهای نائل شدند که با اکتشافهای جغرافیایی بزرگ این دوره قابل مقایسه است. آنها با تأمل در تمدنهای خاور نزدیک و هند و چین، در همۀ آنها ترکیبی از ویژگیهای نهادی مهم یافتند که نه در یونان و رم باستان پیدا میشد و نه در اروپای سدههای میانه و نوین. اقتصاددانان کلاسیک با سخن گفتن از نوعی جامعۀ «شرقی» یا «آسیایی» سرانجام مفهومی برای این کشف پیدا کردند.
آشکارترین جوهرۀ مشترک این جوامع شرقی، قدرت استبدادی اقتدار سیاسی آنها بود. بیگمان، حکومتهای بیدادگر در اروپا نیز پیدا شدند؛ در واقع پیدایش سامان سرمایهدارانه در اروپا با ظهور دولتهای مطلقه همراه بود، اما ناظران انتقادی، حکومت مطلقۀ شرقی را فراگیرتر و سرکوبگرتر از نمونههای غربیشان یافتند. به نظر آنها، استبداد «آسیایی» شدیدترین صورت قدرت تام را باز مینمود.