کالينگوود را برخلاف کسانی چون افلاطون يا کانت يا هگل نمیتوان در زمرۀ فيلسوفانی دانست که نظام فلسفی جديدی میآفرينند، اما متفکری است که انديشههايش را نظاممند و مستدل بيان میکند و درعين حال شرحی که از آرای فيلسوفان ديگر به دست میدهد بس بديع و موشکافانه است. مثلا در همين کتاب، تاريخچهای تحليلی از مقولۀ «احساس» (از هابز تا کانت) و بيانگری ذاتی نوع بشر آمده که توانايی منحصر به فرد انسان، يعنی زبان، برآمده از آن است.