وقتی قلادۀ آداب و رسوم، سفت و سخت، دور گلوها را گرفته است، وقتی همه در معرضِ خشونت و غفلتها هستند، وقتی هیچ پژواکی در صدا و تمناها نیست و وسیلهای برای نجات و رهایی وجود ندارد، زن جوانی پیدا میشود به اسم سامیه، که یکه و تنها، پا به درون این "تراژدی دمفروبستن" میگذارد و پیش میرود.
کتاب خواب بیپایان، اولین کتاب آندره شِدید است که در واقع بیشتر از هر زمان دیگر، میتوان آن را کتابی امروزی به شمار آورد.
فریاد سامیه، زمانها و مرزها را در هم میشکند و پیش میرود و به دیگر فریادها میپیوندد. فریاد این زن میرسد به "زیر بار نرفتن"های دیگر، میرسد به امیدهای دیگر : "دیگران مثل من، باید احساس میکردند که زندگیشان بدون عشق، متلاشی میشود. اگر من فریاد میزنم، تنها بخش کوچکی از فریادم برای آنهاست...اصلِ فریادم برای دخترکانمان است، من فریاد میزنم تا که شاید دخترکانِ ما دیگر شبیه به خزههایی نباشند که دور تنۀ درختان، زندگی بیرنگ و بویی دارند؛ من فریاد میزنم تا دخترکان ما جور دیگری باشند؛ تا که شاید از محدودیت و انزوا بیرون بیایند..."
خواب بیپایان رمانی پرتعلیق و کشش است؛ با سبک و سیاقی ساده و سرراست و بیتجمل و پیرایش اضافی. در عین حال سنگین است و غنی از شعری گرم.
خواب بیپایان، نه تنها رهایمان نمیکند بلکه رویمان تاثیر میگذارد و دگرگونمان میکند.