بعد از حملۀ زامبیها، زندگی برای جک سالیوان و دوستانش بر وفق مراد است. آنها دار و دستهای از رفقای هیولا را دور خود جمع کردهاند، بساط زامبیکُشیشان به راه است و طوری زندگی میکنند که انگار دنیا یک بازی ویدئویی بینظیر است!
اما جک حقیقت وحشتناکی را کشف میکند! احتمالاً آنها آخرین بچههای روی زمین نیستند. این خبر برای همه شگفتانگیز است، بهجز جک. او مطمئن است بهمحض اینکه انسانهای زندۀ دیگری پیدا شوند، دوستانش از دورش پراکنده خواهند شد و دیگر قهرمان یکهتاز بازیها نیست. او از تنهاییِ دوباره وحشت دارد. برای همین میخواهد به همه ثابت کند که بدون دیگران، همهچیز بینقص است و هیچ چیز دیگری نمیتواند ذرهای بهتر از این باشد!
فقط یک مشکل کوچک وجود دارد. پادشاه بدجنسها فراتر از یک هیولای معمولی است! او نهتنها شرور است بلکه قدرت جادویی عجیب و غریبی هم دارد.