پاسکال، فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی، نخستین کسی بود که برهان شرطبندی بر سر وجود خدا را صورتبندی کرد. شرطبندی یعنی وقتی با چند تصمیم مواجه میشویم، مفیدترین تصمیم را انتخاب میکنیم. به اعتقاد پاسکال حتی اگر به وجود خدا شک داشته باشیم، باز هم باور به خدا ترجیح دارد؛ اگر خدایی وجود داشته باشد و به او اعتقاد نداشته باشیم ضرر میکنیم؛ اما اگر خدایی وجود نداشت ،در صورت اعتقاد به او ضرر نکردهایم. به تعبیر دیگر او معتقد بود احتیاط در باور به وجود خداست. مثلاً شما وقتی سفر میروید و نمیدانید که جاده برفی است یا نه، به همراه خود زنجیرچرخ میبرید، حتی اگر کمی دست و پا گیر باشد.
از همان زمان، هم متدینان و هم ملحدان بر او خرده گرفتند. متدینان میگفتند این چه خدایی است که باید با شرطبندی به او اعتقاد داشت. خدا عظیمتر و حاضرتر از آن است که بر سر وجود او شرط ببندیم. ملحدان میگفتند شرطبندی که باور ایجاد نمیکند و همچنین این چه خدایی است که اگر او به اعتقاد نداشته باشید، شما را در آتش میسوزاند.
این بحث امروزه در معرفتشناسی و فلسفۀ دین داغ است. آیا واقعاً خدا آنقدر غایب است که مجبوریم برای اعتقاد به او به شرطبندی متوسل شویم؟ واقعاً شرطبندی مکانیسمی است که باور تولید میکند یا صرفاً امری مربوط به امور عملی است؟ آیا واقعاً انسانها در شرایط حساس باور مفیدتر را برمیگزینند یا مجاز هستند برگزینند؟ برای خدا عمل به اخلاق مهمتر است یا ایمان به او؟ همچنین روی کدام خدا شرط ببندیم؟ خدای اسلام، مسیحیت، یهودیت یا خدای دینی دیگر؟
کتاب حاضر زوایای این سؤالات و سؤالات دیگر را روشنتر میکند. کتاب، با ذکر جدیدترین تقریرها از این برهان، به دنبال آن است که نشان دهد باور به خدا بر اساس شرطبندی موجه است یا خیر.