«در مجلس تشرف تهران» قدم زدن با کلماتی است که جایی میان خیال و خاطره وامانده اند؛ گفتوگوهایی که تصویری شاعرانه از زیستی سرافراز بر عرصه درام جستوجو میکنند تا بلکه ادای دینی باشند به عارفانه ترین رنگِ خوشنگارِ روزگارِ معاصرِ ما.
آدمهای این داستان خیالاند که رنگِ واقعیت میگیرند. این وجیزه تاریخنگاری نیست؛ چرخشی است میان حیاتی که چونان پیچ و تاب اسلیمی های اصفهان ذاتی را میان صفات میجوید؛ استعاره هایی از شخصیت های واقعی که در پیچ و تاب رویدادها عندالاقتضا خودی مینمایند و طرحی تازه را قلم انداز میکنند تا بویی بلکه هوایی از حال و روزگار این زیستِ عارفانه پیش چشم بگذارند که اگر جز این باشد، درام را چه به ساحت عرفانی اسلیم! تا چه پیش افتد و چه در نظر آید.