گمان ندارم که در هیچ دورهای از تاریخ ایران، چونان روزگار ما زبان فارسی اینگونه در معرض خطر بوده باشد. میپرسید چرا؟ پاسخم این است که در کدامین دوره از تاریخ، مردم این سرزمین با ساختن واژگان بیاصل و نسب و یا با سُخره گرفتن زبان فارسی و برهم ریختن ساختار و نحو فارسی، به زبان ملی خود این گونه آسیب رساندهاند؟! در طی تاریخ دیرپای زبان فارسی هر واژهای که به هر دلیل به این زبان وارد شده است، شناسنامه و اصل و نسب داشته، مثلاً از عربی، ترکی، مغولی، یونانی و یا فرانسوی به زبان فارسی وارد شده و اصل و ریشهٔ آن معلوم بوده است. اما اگر از زبان دساتیر بگذریم، تنها در دورهٔ کنونی است که خیل واژگان بیشناسنامه که اصلی و نَسَبی درست ندارند مانند «گاهاً»، «خَفَن»، «اُسْکُل» و «پاچهخواری» ... برساخته شده و از طریق رسانههای عمومی به ویژه رادیو و تلویزیون در سراسر ایران پخش و در زبان مردم متداول گردیده است.
در کدام دوره از تاریخ زبان فارسی میتوان سراغ گرفت که فارسیزبانی به جای غذا خوردن از «زدن» استفاده کرده باشد و یا فارسیزبانی به دیگری بگوید: «وقت به خیر، سلامِ مرا داشته باشید، آبی باشید» و مانند این جملههای بیمعنا و نادرست که شبانهروز از رادیو و تلویزیون شنیده و در مجلهها و روزنامهها نوشته میشود؟!
کِی بوده است که چون روزگار ما با رواج وسایط ارتباطات تازه و شبکههای مجازی زبان عامیانه به نوشتار دربیاید و جوان ایرانی فکر را «فک» و متشکرم را «مچکرم» و صورت درست واژگان را بهعمد نادرست، حتی صابون را «سابون» و مثلاً را «مسلن» بنویسد؟ آیا ادامهٔ این رویه برای زبان فارسی که زبان ملی ماست، خطرناک نیست؟ این درد نهتنها گریبانگیر زبان فارسی درون کشور ایران شده است بلکه صدمرتبه بدتر ازین، زبان فارسیِ ایرانیان مهاجر به سرزمینهای دیگر بیمار و آشفته گردیده است. باید چارهای اندیشید. هنگامی که زبان فارسی سست و آشفته و برهمریخته باشد، ذهن و فکر کسانی هم که به آن سخن میگویند، نامرتب و آشفته کار خواهد کرد...