فرد فیچ، شهروند سادهای است در جهنم نیویورک (شهری مملو از آدمهای کلاهبردار و شیاد) که فقط خدا باید به داد او برسد؛ بهویژه هنگامی که ثروتی بادآورده، ناگهان او را به طعمهای خوب برای گروههای گانگستری نیویورک مبدل میکند.
در این داستان پرفراز و نشیب، دانلد وستلیک، با کمک گرفتن از عناصر ادبیات پلیسی و جنایی و در عین حال با شخصیتپردازی خوب و خلق شخصیتهایی جذاب، داستانی پرکشش را پدید آورده است که بیشتر شبیه نوعی معماست؛ معمایی که حل آن، تجربهٔ خواندن این اثر را به تجربهای شیرین و به یادماندنی تبدیل میکند.
دانلد ادوین وستلیک، نویسندهای پرکار بوده و در طول دوران کاری خود بیش از یکصد اثر را خلق کرده است. غالب آثار او در ژانر پلیسی و داستانهای علمیتخیلی قرار میگیرند. وستلیک در طول دوران نویسندگیاش سه بار موفق به دریافت جایزۀ ادگار شده است و رمان خدا به داد آدم ابله برسد در سال ۱۹۶۸ در بخش بهترین رمان، موفق به دریافت این جایزه شد.