کتاب حاضر، مجموعهای از سه داستان کوتاه با عنوانهای «خرس»، «صلات ظهر» و «بزهایی از بلور» است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «صدای ناجور موتور ماشین سکوت کوچه را شکست. دورتادور کوچهباغ بود و باغها پر از درختهای انار؛ شاخههای قناس و کجوکولۀ انار از روی دیوارهای کوتاه کوچه بیرون افتاده بود؛ انگار دست خشک اسکلتی رو به آسمانی که سیاه میزد و سمند سیاهرنگ پیچید توی کوچۀ باریک و آرام جلو آمد. چراغهای نوربالای ماشین. کوچهباغ را که بنبست به نظر میرسید، روشن کرد. سمند مثل لنجی سوار موج خرامید و گوشۀ کوچه؛ زیر تنها تیربرقی که لامپ کوچکی ازش آویزان بود، نگه داشت.