سَم شپارد کار روی کتاب جاسوس اولشخص را در سال 2016 شروع کرد. نسخهٔ اولش را با دستخط خودش نوشت، چون دیگر به خاطر بیماری لوگهریگ نمیتوانست از ماشینتحریر استفاده کند. وقتی نوشتن با دستهایش هم ناممکن شد، بخشهایی از کتاب را ضبط کرد، بعد صداهای ضبطشدهاش را خانوادهاش پیاده کردند. وقتی ضبط کردن صدا هم دشوار شد، شروع کرد به دیکتهٔ صفحات باقیماندهٔ کتاب. دوست قدیمی سم، پَتی اسمیت، در ویرایش دستنوشتهها به او کمک کرد. سم به همراه خانوادهاش کتاب را بازبینی کرد و نسخهٔ آخر کتاب را چند روز پیش از مرگش، در تاریخ 27 جولای 2017، به خانوادهاش دیکته کرد.
با میلهای فلزی شروع کرد به من شوک الکتریکی دادن. میلهها را در دو دستم گذاشت. موج الکتریکیای از میلهها عبور میداد و میتوانستم شوک را در دستهایم حس کنم. او بود که به این نتیجه رسید که یک جای کارم ایراد دارد. به او گفتم: «اینو از قبل هم میدونستم که یه جای کارم ایراد داره؛ فکر میکنی برای چی اومدهم اینجا؟» خیرهام شد.
صبحش در یکی از غذاخوریهای مکزیکی میتوانستم صبحانه بخورم: کیک ذرت، پنیر و تخممرغ، سس تند سبز.