جید میخواهد از محلهی فقیرنشین بزند بیرون تا موفق شود. مادرش هم موافق است که او باید از هر فرصتی استفاده کند. یکی از این فرصتها مدرسهی خصوصی است، اما جید احساس میکند آنجا غریبه است. جید از حمایتکردنها و دلسوزیها و نصیحت کردنهای دیگران خسته شده است. او میخواهد خلق کند، شادیها و اندوههایش را بگوید و از دردها و امیدهایش حرف بزند و به دیگر دختران و زنان نشان دهد چگونه دنیا را درک کنند و خودشان باشند. این داستان دربارهی تلاشهای دختری است در دنیایی که انگار همیشه میخواهد او را خرد کند. تکههایم را کنار هم بگذار، داستانی تفکر برانگیز و پرکشش دربارهی نژاد، خاص بودن و دوستی است، دربارهی موضوعهای متناقضی مثل فقیر بودن و آفریقایی-آمریکایی بودن در آمریکای امروز.