عاشقی که زمان نمیشناسه. چشم باز میکنی، میبینی ای دل غافل! عاشق شدم رفت! براشم فرق نداره زمان شاه باشه، وسط مبارزه باشه، میون تظاهرات باشه یا حتی وسط بمباران و گلولهباران شهر! عاشق میشی دیگه! البته عاشق شدن قسمت سخت کار نیست، خیلی هم آسونه. مهم اتفاقات بعدشه. اگه عشقت بذاره و بره چیکار میکنی؟ پاش میمونی؟ حتی اگه این رفتن، رفتنی باشه که میدونی برگشتی توش نیست. بازم میمونی یا مثل خسروی قصه خسروِشیرین، میری سراغ عشق بعدی!؟ سوال سختیه، نه!؟
با خوندن خسروِشیرین، جواب خسروی قصه رو نه تنها میشنوی که میبینی. میبینی عاشقی و عشق چه کارها که با آدم نمیکنه و چه بازیا که سرت نمیاره و چطوری زندگیتو زیر و رو میکنه.