جنگی آغاز شده و ( گلوریا ) همراه با ( بلیز فورچون ) هفت ساله سفری طولانی را برای گذشتن از قفقاز و رسیدن به اروپا آغاز می کند، سفری برای رسیدن به افق های نو.
در این سفر، بلیز پناه جویانی را می بیند که همگی به امید زندگی بهتر خانه های شان را ترک کرده اند. بلیز با آن ها همراه می شود، عشق و دوستی و رنج و تنهایی را می آموزد، برای بقا تلاش می کند و زندگی هایی را می بیند که در جنگ نابود شده اند. بلیز در این سفر کودکی را پشت سر می گذارد و به نوجوانی می رسد و سال ها بعد، در جوانی، بلیز برای یافتن هویت واقعی اش سفری پر فراز و نشیب را آغاز می کند و...