این کتاب دربردارنده داستانی جذاب و خواندنی از پسر نوجوان شر و شیطانی به نام گرگ هفلی است که از اتفاقات روزمره و افکارش می نویسد.
به تازگی صمیمی ترین دوست گرگ، یعنی رولی، دوست جدیدی پیدا کرده است؛ این در حالی است که گرگ هیچ وقت به ذهنش هم نمی رسید که رولی بتواند با کسی دوست شود. با این اتفاق همه تصورات گرگ به هم ریخته و نه فقط تصوراتش بلکه قسمت هایی از زندگی اش هم تحت تاثیر قرار گرفته، مثلا این که پیدا کردن کسی مثل رولی که در ازای کره بادام زمینی مشق های انگلیسی اش را بنویسد، یا کسی که با او تا مدرسه پیاده روی کند و سر میز ناهار کارهای مسخره انجام دهند، یا یک هم بازی که فرد مزاحمی همراه اش نباشد برای گرگ به یک چالش تبدیل شده و از همه مهم تر، حمل کیف مدرسه اش به کاری طاقت فرسا شده، چون تا قبل از این گرگ که انگار اصلا خسته نمی شود این کار را انجام می داد اما حالا باید خودش این کار را انجام دهد.