این کتاب داستان جذاب، طنزآمیز و خواندنی پسری به نام گرگ هفلی را در خود جای داده که از اتفاقات روزانه و افکاری که در ذهنش می گذرد می نویسد؛ مثلا این که در آستانه سال نو همه اعضای خانواده، به جز برادر بزرگ ترش لیستی از کارهایی که قرار است در سال جدید انجام دهند تهیه کرده اند و هیچ کدام شان هم بر لیست شان وفادار نمانده اند. یا این که مادرش با برچسب هایی که به ماشینش زده یک ماشین مسخره و خجالت آور درست کرده که گرگ ترجیح می دهد هر روز راه طولانی مدرسه را پیاده برود ولی با ماشین او در جمع بچه های مدرسه حاضر نشود؛ اما انگار خیلی هم از این که آبرویش پیش بچه ها نرود در امان نیست چون یکی از روزها که با چهارمین دانش آموز محبوب کلاس یک درس مشترک دارد، مادرش در حالی که کوله پشتی او را در دست دارد وارد کلاس می شود و برنامه تحت تاثیر قرار دادن هالی حداقل سه هفته به تعویق می افتد.