کرگدن حوصلهاش سر رفته است. قاصدکی را میبیند و خوشحال میشود که شاید خبری برایش آورده. اما قاصدک جوابی به او نمیدهد و میرود. کرگدن به دنبال قاصدک راه میافتد و میرود و در مسیر دوستان تازه پیدا میکند.