در این شماره از مجلهی دالان از تکهپارههای منفرد و داستانها و تجربهی زیستهی انسانها و نسبتشان با خیابان ولیعصر گفتهایم. مجموعهای از جستارها و مقالات دربارهی امروز و آینده و تاریخ خیابان ولیعصر، چنارها و پارکها و دستفروشان، بازنماییاش در آثار سینمایی و ادبی، ماجراهای چهارراه، پاتوقها، فضاهای فرهنگی، برجها و سینماهای آن را میتوانید در این شمارهی دالان بخوانید.
به گمان بسیاری، تهران با ولیعصر آغاز میشود و در ولیعصر پایان میپذیرد؛ بنابراین نوشتن از ولیعصر بهنحوی نوشتن از خودِ تهران است. ازاینرو، وقتی قرار شد دربارهی خیابان ولیعصر کار کنیم، اولین سؤالی که از خودمان پرسیدیم این بود: دربارهی چهچیزش «ننویسیم»؟ گفتن و شنفتن از ولیعصر شبیه به ریختن بحر در کوزه بود؛ تلاشی عبث برای بهچنگانداختن موجودیتی بیکران در قالب سروتهدارِ مُشتی کاغذ. هرچه میکردیم و هرقدر که میخواستیم گسترده و بینا کار کنیم، حتماً چیزهای زیادی از دیدرسمان دور میماندند. چنین شد که تصمیم گرفتیم که در این شماره بر تکهپارههای منفرد و نقطهنظرهای فردی تمرکز کنیم، نه پوشش همهجانبهی موجودیتِ خیابان. این گزینه که ابتدا جبر بود و بعد بدل شد به امکان و رهایی، نتیجهای متفاوت پیشِ روی ما گذاشت: مجموعهای از جستارهای شخصی که تکیهشان روی برداشت و تجربهی زیستهی ذهنی و عینی «انسان»ها از خیابان ولیعصر است. هرکس تکهای از ولیعصر را برداشت و از نسبت خودش با آن گفت: سینا دادخواه از نضج یافتن رابطهای عاشقانه در حوالی پارک ملت نوشته است که واقعیت تلخوشیرین خیابان آن را به ناکجاآباد انداخته، نسیبه فضلاللهی از طنازی و شور و سرکشی جوانانهی دانشجویانی خوابگاهی در چهارراه ولیعصرِ دههی هفتاد نوشته، سارا فعلی نسبت بدن و تجربهی خیابان را به میانجیگری تجربهاش از حوالیِ پارک ساعی جستوجو کرده، مرتضی کربلاییلو از تفاوت بالا و پایین ولیعصر نوشته که حتی چنارهای سروتهش هم انگار یکشکل نیستند، صبا لوعالیان آغاز و زوال رابطهای ازدسترفته را در آینهی پلههای ولیعصر روایت کرده، فریدون بابااحمدی با مداقه در دو عکس شخصی، راوی مناسبات حضور انسان و خیابان شده و مهسا نوری از امامزاده صالح نوشته که آخرین پناهگاه گریههای اوست. در کنار اینها، بهخلاف پروندهی بلوار کشاورز که بنا به ذات بلوار، وجه تاریخنگارانهاش بر سایر وجوهش میچربید، در این پرونده به بعضی از مسائل امروزی و فرداییِ خیابان هم پرداختهایم: سارا رستمزاده از وضعیت چنارهای خیابان نوشته و کاوه اسدپور مختصات شهرسازانهی ولیعصر و امکان ایجاد ولیعصری جدید را جستوجو کرده است. در کنار اینها، هیلدا حسنی از چندوچون فعالیت دستفروشان خیابان گفته، علی طباطبایی رویِ زشتِ خیابان ولیعصر را نشانه گرفته و میلاد دارایی نگاهی به سینماهای زنده و مردهی خیابان ولیعصر انداخته. به روال پروندههای پیشینِ برخط و چاپی دالان، امیررضا اسماعیلی در این شماره به بازنمود خیابان در ادبیات داستانی پرداخته و مهسا شیدانی تصویرِ خیابان ولیعصر را در چند فیلم سینمایی ایرانی بررسیده است. نگاه به تاریخِ خیابان ولیعصر و مکاشفهی فضاها و رویدادهای تاریخی ناشناختهترِ آن در این شماره هم سهمی را به خود اختصاص دادهاند. مهسا پوراحمد بهتفصیل و بادقت، تاریخ خیابان ولیعصر را از ابتدای تأسیسش در اسناد تاریخی جستوجو کرده، فاطمه احمدی نکات نغز و تازهای را از تاریخِ حیات چهارراهِ زندهی ولیعصر بیرون کشانده، نغمه اسدی دربارهی تاریخ رستورانها و کافههای ولیعصر نوشته، امیرحسین مقتدایی ماجراهای دو پارک مهم ملت و ساعی و نیز اتفاقات خانهی عدل را روایت کرده، چیستا گودرزی نگاهی به مجموعهی مسکونی مهم و مدرن بهجتآباد انداخته و از دل اسناد تاریخی نسبت آن را با جامعه در دههی چهل و پنجاه کاویده، شهابالدین تصدیقی فضاهای فرهنگی خیابان ولیعصر در دههی پنجاه را معرفی کرده و یاسمن غلامی دلالتها و رویدادهای سیاسی راهآهن تهران را روایت کرده است. همچنین در این شماره یادداشتی کوتاه دربارهی یک پاتوق هنری کوچک اما تأثیرگذار در دههی پنجاه ترجمه شده است. بنابراین، این شماره بر چند نقطهی خیابان ولیعصر تمرکز دارد و از خلال دقت در این نقطهها، میکوشد لایهها و چیستی خیابان را واسازی کند.