" جریان سیال ذهن " که در اوایل قرن بیستم در داستان نویسی غرب شکل گرفت، تحولات
مهمی در فرم و ساختمان و شیوه روایت داستان ایجاد کرد. بهره گیری از تکنیک های
روایتی چون تک گویی درونی، حدیث نفس و دیدگاه دانای کل معطوف به ذهن شخصیت ها؛
وانهادن زمان خطی داستان های سنتی و جابه جایی مداوم کانون روایت داستان میان
لایه های ذهن و میان زمان عینی و ذهنی؛ استفاده از ترفند های زبانی برای نزدیک
کردن زبان داستان به زبان ذهن، دشواری یافتن معنا و مصادقی قطعی در داستان بر
خلاف داستان های سنتی؛ شباهت زبان داستان به شعر ناب؛ تغییر جایگاه نویسنده نسبت
به موقعیت سنتی خود و حتی کنار رفتن نویسنده از صحنه و مشارکت خواننده در جربیات
ذهنی شخصیت ها و فراینده آفرینش داستان، از مهم ترین ویژگی های داستان های جریان
سیال ذهن است.