زندگانی گالیله، یکی از بزرگترین و شگفتانگیزترین مردان تاریخ علم، تفسیر تازهای میطلبد تا بر کشفهای او و چالشهایی که با منکران علم داشت، پرتو تازهای افکنده شود. چه بسا داستان گالیله بیش از هر زمان دیگری، با حال و هوای امروزی دنیای ما مناسبت دارد که با بحرانهای بزرگمقیاسی دست به گریبان است، از جمله به حداقل رساندن خطرات تغییرات اقلیمی، زیرا علم زیربنایی این بحرانها را اقتدارگرایان زیر سؤال برده و آن را نادیده انگاشتهاند. گالیله ۴۰۰ سال پیش با آن روبرو شد. کشفهای او که بر پایۀ مشاهدات دقیق و آزمایشهای هوشمندانهای استوار بود، با خرد سنّتی رایج و تعالیم آن روزگاران کلیسا همخوانی نداشت و از این رو متولّیان کلیسا که آزادی اندیشه را برنمیتابیدند، کتابهای او را ممنوعه اعلام کردند.
روای داستان گالیله در این کتاب ماریو لیویو، اخترفیزیکدان و نویسندۀ چند کتاب پرفروش علمی، است که با نگرشی جذاب از گالیله میگوید که چگونه به نتایج جسورانه و جدیدی دربارۀ کیهان و قوانین طبیعت دست یافت. گالیله، این آزاداندیش بیپروا و دنبالهرو شواهد علمی، یکی از بارزترین شخصیتهای انقلاب علمی بود. او هنرمند، ادیب، و دانشمند علم بود و باور داشت که هر فرد تحصیلکردهای میبایست هم علم بداند و هم ادبیات. این بود که کتابهایش را، نه به زبان لاتینی، بلکه به زبان ایتالیایی مینوشت تا طیف گستردهای از مردم بتوانند از آنها بهرهمند شوند. امروزه به درستی او را پلی میان «دو فرهنگ» سی پی اسنو میدانند.
گالیله، در محاکمهای ناعادلانه، زندگانیاش را بر سر اعتقادات علمیاش گذاشت و به ناچار واپسین سالهای زندگانیاش را در حصر خانگی گذراند. او قهرمان انسانهایی شد که به علم احترام میگذارند.